به نام حق، به نام حضرت دوست، به نام منّان، دلیل المتحیرین و هادی المضلین، به نام باری، شافی و به نام غیاث و به نام رحمان که اوست در جمال یگانه و در جلال مقتدر و به اجابت اکرم و در کرامت افضل و در فیض مفضل و قریبی که سلطان است و سلطانی که شاهد است؛ اوست منیب، منیبی که مغیث است و اوست حضرت دوست که هر چه می کند از سر دوستی است و محبتی عرضه کرده بر هستی که محبتش بر هستی خلق آدم است و محبتش و کرامتش بر انسانها، محمد است و آل محمد و انسانها به اینان معرفت یابند و به اینان و به عشق به اینان معنا یابند. به نام دوستی که سرمد است، باعث حیات است و حی و قیوم که مسبب بقاست که خود قائم است و به نام ناظری که منظور مشتاقین است و اویی که غایت طلب عارفین، اویی که آرزوی ساجدین، عظیم راکعین، کریم قانتین، امید قائمین و پشتوانه متوکلین و آرزوی اهل رضا، حضرت دادار، اویی که مطلق است، به قید در نیاید و او خود باعث مقیدین است و انسان مقیدی است که تن مقید و من مطلق و من به او مقید و او همه مطلق...
نویسنده: گمنانم |
یکشنبه 85 آبان 7 ساعت 9:45 عصر
|
|
نظرات دیگران نظر
|