دغدغه راه اندازي اين وبلاگ اما از اينجا آغاز شد ...
براي دفع تيرهاي ناراستين دروغگويان يا شايد هم ره گم كردگان، مي خواهم از او بنويسم. استادي كه بسياري را به خودشان بازگردانيد و حقيقت وجودشان را كه سالها بود به خاكستر فراموشي سپرده شده بودند را بيرون كشيد... و آنكه خود را بشناسد خداي خود را نيز خواهد شناخت... او روياي پرواز را در ما بيدار كرد و چه زيبا به زبان ما و براي نسل ما سخن گفت. او در هزاره ي سوم تاريخ كه زندگي براي بسياري از انسانها طعم باخته است، طعم زندگي و اميد را به ما چشانيد. و امروز چه ناجوانمردانه به جرم از حقيقت گفتن، (در سلول انفرادي زندان اوين 5 ماه را پشت سر گذاشته است.) از او خواهم گفت. از استاد پيمان فتاحي كه دوستدارانش او را استاد ايليا ميم رام الله مي خوانند... لطفا نظر دهيد