• وبلاگ : منتظران ظهور نزديك است
  • يادداشت : مقام محو
  • نظرات : 0 خصوصي ، 4 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    فعل رفتن رو صرف کن : رفتم رفتي رفت ساکت مي شوم، مي خندم، ولي خنده ام تلخ مي شود.استاد داد مي زند : خوب بعد؟ ادامه بده و من مي گويم : رفت .رفت رفت. رفت و دلم شکست..غم رو دلم نشست.رفت شاديم بمرد.شور از دلم ببرد . رفت..رفت.رفت و من مي خندم و مي گويم:خنده تلخ من از گريه غم انگيزتر است...کارم از گريه گذشته است به آن مي خندم